[jwp-video n=”2″]
فارسی:
آ : ننسی، یه چیزی هست که میخوام باهات در میون بذارم.
ب : البته، اسکات … چی شده؟
آ : خب، اون روز در جلسه، من درست وسط یه نکته مهمی بودم که تو حرفم رو قطع کردی.
چیزی که منو اذیت کرد اینه که تو حتی نذاشتی اون چیزی که تو ذهنم بود رو بگم.
ب : من این رو متوجه نشدم! خیلی متاسفم. اصلا قصد بی ادبی نداشتم.
آ : خب، من نمیخوام که حالا ازش یه چیزی درست کنم، ولی بدجوری رو مخم بود.
امیدوارم تو مشکلی نداشته باشی از اینکه من این رو مطرح کردم.
ب : بالعکس. من نکته ای که میگی رو میفهمم. ممنون از اینکه درباره اش گفتی.
انگلیسی:
A : Nancy, there’s something I need to bring up.
B : Of course, Scott.. What’s wrong?
A : Well, the other day at the meeting, I was in the middle of making a point and you interrupted me.
What really bothered me was that you didn’t even let me finish my thought.
B : I didn’t realize that! I’m so sorry.
I didn’t mean to be rude.
A : Well, I don’t want to make an issue out of it, but it’s been bugging me.
I hope you don’t mind my pointing it out.
B : On the contrary. I can see your point. Thanks for saying something.