در این آموزش زبان انگلیسی از انیمیشن دیو ودلبر یک مکالمه آورده شده است که بسیار جالب است و می توانید در این آموزش با کلمات و جملات جدید انگلیسی آشنا شوید.
یکی از آموزش های این مطلب با عنوان ” زوتوپیا – بخش اول ” قرار دارد که می توانید همراه با دیدن انیمیشن مکالمه انگلیسی را هم یاد بگیرید و این انیمیشن نیز یکی از پرطرفدارترین انیمیشن های دنیا هست.
شما می توانید با استفاده از کلیپ های هر بخش بهتر یاد بگیرید و متن ها را نیز بخوانید و آن را تکرار کنید و بعد مدتی نیز آن ها را تمرین کنید تا به خوبی یاد بگیرید.
فارسی:
میتونین تصور کنین؟
من؟ همسرِ اون
مرد خستهکننده و بیمغز باشم
خانم گاستون
چرا متوجه نیستین؟
خانم گاستون
همسر کوچولوی اون اَه
نه خیر من نه
بهتون اطمینان میدم
من چیزی بیشتر از
این زندگی روستایی میخوام
یه جایی توی این دنیای پهناور
ماجراجویی میخوام
انقدر میخوامش که زبان از گفتنش قاصره
و یکبار هم که شده عالی میشه
که یکی درک کنه
من چیزی بیشتر از نقشههای اونها میخوام
جنگل خیلی دوست داشتنیه
فقط ای کاش مسیرش رو میشناختم
میدونی کجاییم فیلیپ؟
چون من که نمیدونم
چیزی نیست. چیزی نیست فیلیپ
آره میتونیم از این مسیر بریم
راه بیفت. سمت راست برو
خودشه. آروم
برو
یه راه بسته میشه
راه دیگه ای باز میشه
چیزی نیست پسر
فقط کمی برفه
توی ماه ژوئن
مراقب قدمهات باش
زمین لیزه
برو برو فیلیپ
یالا یالا
یالا
برو فیلیپ برو
برو برو برو
فیلیپ
پسر خوب
برو پسر برو
فیلیپ تو جونمو نجات دادی
آفرین
باید یه جای دیگه دنبال شام باشن مگه نه؟
ببین
کاه
و آب
همهچیز برات مهیاست دوست من
من میرم به میزبان بیخبرمون
ادای احترام کننم
حالا هرکسی که هست
ممنونم
ممنو…
آهای؟
آهای؟
ببخشید مزاحم شدم
من… فقط یه مسافرم
از شر طوفان دنبال سر پناه میگردم
ببخشید که براتون مزاحمت ایجاد کردم
کسی خونه نیست؟
کسی بیدار نیست؟
حتماً توی جنگل راهشو گم کرده
ساکت شو نادون
ببخشید؟
زیباست
فوقالعادهست
مرد باسلیقهایه
داشت در مورد من حرف میزد
انگلیسی:
Can you imagine?
Me? The wife
of that boorish…
brainless…
Madame Gaston,
can’t you just see it
Madame Gaston,
his little wife
Ugh!
No, sir, not me,
I guarantee it
I want much more
than this provincial life
I want adventure
in the great wide somewhere
I want it more than I can tell
And for once it might be grand
To have someone understand
I want so much more
Than they’ve got planned
The woods are lovely.
I only wish I recognized them.
Do you know where we are,
Philippe? Because I don’t.
It’s all right.
It’s all right, Philippe.
Hmm.
Yes, we can go this way.
Go on. To the right.
That’s it. Steady!
Walk on!
One path closes…
another one opens.
It’s all right, boy.
It’s just a bit of snow.
In June.
Mind your step.
It’s slippery.
Go! Go, Philippe!
Come on! Come on!
Whoa.
Come on!
Go! Philippe, go! Go, go!
Whoa!
Philippe!
Good boy.
Go, boy. Go!
Oh, Philippe,
you saved my life.
Well done. Yes.
They’ll have to get
their dinner somewhere else,
won’t they?
Look!
There’s hay.
And water.
You’re all set, my old friend.
I’ll go pay my respects
to our unwitting host.
Whoever that may be.
Hmm.
Thank you.
Thank…
Hello?
Hello?
Sorry to intrude.
I’m just a traveler…
seeking shelter
from the storm.
Sorry to disturb you.
Anyone home?
Anyone awake?
He must have
lost his way in the woods.
Shut up, you idiot!
Excuse me?
Hmm.
Beautiful.
Extraordinary.
A man of taste.
He was talking about me.
فارسی:
ترس
خیانت
ریختن خون
هزاران سال پیش اینها
نیروهایی بودن که بر دنیا حکم رانی میکردن
دنیایی که توش شکار از شکارچی میترسید
و شکارچیها غریضه ای بیولوژیکی کنترل نشدنی
برای دریدن
و کوبیدن و
خون خون خون
و مرگ داشتند
اون زمان٬ دنیا به دو گروه تقسیم شده بود
شکارچی شرور و شکار نجیب
ولی با گذر زمان٬ ما تکامل پیدا کردیم
و از زندگی نخستین وحشیانه مون گذر کردیم
حالا شکار و شکارچی با خوشی کنار هم زندگی میکنن
و هر پستان دار جوانی دیگه فرصت های بی شماری داره
آره٬ من دیگه لازم نیست برای ترس بین گله باشم
به جاش٬ میتونم یه فضانورد بشم
دیگه مجبور نیستم یه شکارچی تنها باشم
امروز میتونم دنبال فرارهای مالیاتی باشم
میخوام یه مامور مالیات بشم
و من میتونم دنیا رو مکانی بهتر بکنم
و میخوام بشم یه…
یه افسر پلیس
پلیس خرگوش؟ احمقانهترین چیزیه که به عمرم شنیدم
شاید برای ذهنهای کوچیک غیرممکن به نظر بیاد
دارم به تو نگاه میکنم گیدئون گری
ولی ۳۴۰ کیلومتر اونورتر
شهر بزرگ زوتوپیا قرار داره
جایی که اجداد ما اولین بار در صلح به هم ملحق شدن
و اعلان کردن که هر کسی
میتونه هر چیزی بشه
ازتون ممنونم و شبتون خوش
انگلیسی:
Fear. Treachery Bloodlust.
Thousands of years ago,
these were the forces
that ruled our world.
A world where prey
were scared of predators.
And predators had an uncontrollable,
biological urge…
to maim, and maul, and…
Blood! Blood! Blood!
And death.
Back then, the world was divided in two.
Vicious predator…
or meek prey.
But over time, we evolved.
And moved beyond our primitive,
savage ways.
Now, predator and prey live in harmony.
And every young mammal has
multitudinous opportunities.
Yeah.
I don’t have to cower in a herd anymore.
Instead, I can be an astronaut.
I don’t have to be
a lonely hunter anymore.
Today, I can hunt for tax exemptions.
I’m gonna be an actuary!
And I can make the world a better place.
I am going to be…
a police officer!
Bunny cop? That is the most
stupidest thing I ever heard.
It may seem impossible to small minds…
I’m looking at you, Gideon Grey.
But, just 211 miles away…
stands the great city of Zootopia!
Where our ancestors
first joined together in peace…
and declared that anyone can be anything!
Thank you and good night!