یکی از آموزش های این مطبی درمورد انواع جشن عروسی هست که در آن درباره جشن عروسی در آلمان صحبت می شود و جزئیات جشن عروسی را می گویند. این مکالمه برای یادگیری مکالمه انگلیسی در آموزش زبان انگلیسی بسیار مناسب است و شما می توانید با تکرار و تمرین این مکالمه ها را یاد بگیرید.
همچنین در یکی از آموزش های این مطلب با عنوان “برنامه ریزی مراسم عروسی” هست که مکالمه بسیار خوبی در مورد برنامه ریزی یک جشن عروسی هست و شما می توانید با گوش دادن با این مکالمه به خوبی یاد بگیرید.
فارسی:
شما اهل آلمان هستید
جشن عروسی در آلمان به چه شکل است؟
خب، اول از همه، شما میباستی یک مراسم رسمی داشته باشید
جایی که شما میرید به سالن شهر، و … خب، همه چیز رو رسمی انجام میدید
و بعدش سنتی، شما میرید به کلیسا و یک مراسم مذهبی رو برگذار می کنید
و بعد از جشن مراسم پذیرایی هم هستش؟
معمولا هستش، البته
بعد از کلیسا وقتی همه منتظر هستن برای
عروس و داماد که بیان بیرون و بهشون دانه های برنج و گل میپاشن
و بعدش همگی میرن به یه جای خوب برای صرف شام و پارتی
شما گفتید که خانواده شما اصلیتشون غنایی هستش.
بله
میتونید یکمی درباره عاشقی و مراسم ازدواج
در کشورتون به من بگید؟
یک چیز سنتی هستش…
بعضی وقت ها هم مثل عروسی آمریکاییها، به شکل خیلی سنتی
شما از راهرو پایین میایید (قدم زدن زوج باهم بعد از مراسم ازدواج)
ولی همچنین، بخشی از اون هم مربوط میشه به سنتهای فرهنگ آفریقایی
که شما لباس و پوشش خاصی دارید، خیلی طولانی تر هستش.
بعضی وقت ها ممکنه به روز بعد هم کشیده بشه
بعضی مردم مراسم روطولانی تر میکنن
در مورد پذیرایی بعد از عروسی به من بگید
اونا میرن یه جایی معمولا بیرون از اون مکان، یه چادر بزرگی هستش اونجا
بستگی داره به عروس و داماد که چی میخوان
و کلی رقصیدن توش هست، رقص های سنتی، مقدار زیادی غذا
بعضی اوقات یکی میاد پیشت و صحبت می کنه درباره
اینکه چطور با داماد آشنا شدن و اون چقدر مرد خوبیه و چه کارهایی انجام داده
و میدونید، مردم کلی چیزهای حکیمانه درباره چطور در کنار هم بودن میگن
چیزی که … چیزی که هست اینه که واقعا عالیه
انگلیسی:
Interviewer: You’re from Germany.
What is a wedding like in Germany?
Jessica: Well, first of all, you have to have a civil ceremony
where you go to the City Hall, and . . . well, you make everything official.
And then traditionally, you go to church and have the religious ceremony.
Interviewer: And is there a wedding reception afterwards?
Jessica: Usually there is, of course.
After church when everybody’s waiting for the
broom and the bride coming out and throwing rice at them and flowers,
and then the whole crew’s going to a nice place and having dinner and having a party.
Interviewer: You mentioned that your family is originally from Ghana.
Emma: Yes.
Interviewer: Could you tell me a little bit about the courtship and marriage
ceremonies of your country?
Emma: There’s a traditional . . .
sometimes they do involve, like the American type of wedding, the very traditional.
You walk down the aisle.
But they also, there’s also the traditional part in African culture.
You wear the clothing and the outfits. It’s much longer.
Sometimes it can go into the next day.
Some people extend.
Interviewer: Tell me about the reception.
Emma: They find a place to go to, or it’s outside sometimes, there’s a big tent.
It just depends on the bride and groom, what they want.
And there’s tons of dancing, traditional dancing, eating, lots of food.
Sometimes you have somebody come in and talk about
how they know him and how good he is and what he’s done
and, you know, people giving lots of wisdom of how to be together.
It’s just . . . it’s just really a great thing.
فارسی:
سلام، وقت ناهار تموم شده. شما میخواید بیاید تو دفتر کار؟
من خیلی خسته تر از اونیم که بتونم برگردم به دفتر
برنامه ریزی مراسم عروسی کار سختیه
من به یه تعطیلی نیاز دارم
بیاید امروز رو تعطیل کنیم
به آقای اونز میگیم که ما امروز نمیتونیم برگردیم سر کار
فکر خیلی خوبیه
داریم چی رو جشن میگیریم؟
شما دارید ازدواج می کنید
روز ملی عروسی چطوره؟
تو روز ملی عروسی چه اتفاقی می افته؟
نمیدونم، چرا همش من باید به همه چیز فکر کنم؟
چرا به جاش نمیذاریم روز ملی مجرد ها؟
تمام آدم های متاهل به دوستای مجردشون هدیه میدن
نه. هدیه خریدن کار سختیه
من دوست دارم تو روز تعطیلی کیف کنم
روز قرمز چطوره؟
همه لباس های قرمز میپوشن، و تمام خیابون بزن برقصه
که تا صبح ادامه داره
روز ملی برای دوستت یه فنجون قهوه دیگه بخر چطوره؟
به همین خیال باش
روز ملی سر وقت چطوره؟
تو روز ملی سر وقت چه اتفاقی می افته؟
شما ها به همدیگه یاد آوری می کنید که سر وقت برگردید سر کارتون
تعطیلات خوش بگذره
پیشخدمت!
انگلیسی:
Paul: Hi. Lunchtime is over. Are you coming up to the office?
Bob: I’m too tired to go back to the office.
Planning a wedding is hard work.
I need a holiday.
Paul: Let’s make today a holiday.
We’ll tell Mr. Evans we can’t come back to work.
Bob: That’s a great idea.
Marie: What are we celebrating?
Paul: You’re getting married.
How about National Wedding Day?
Bob: What happens on National Wedding Day?
Paul: I don’t know. Why am I the one who has to think of everything?
Marie: Why don’t we make it National Singles Day instead?
All the married people give gifts to their single friends.
Bob: No. Buying gifts is hard work.
I want to enjoy myself on our new holiday.
Cheryl: What about a Red Day?
Everybody wears red clothes, and there’s dancing in the street
that goes on all night.
Bob: How about National Buy-Your-Friend-Another-Cup-of-Coffee Day?
Paul: Nice try.
Mr. Evans: How about National On-Time Day?
Bob: What happens on National On-Time Day?
Mr. Evans: You remind one another to come back to work on time.
Paul: Happy holiday.
Mr. Evans: Waitress!
فارسی:
ماری: شما چطور آقای اونز؟
شما فکر می کردید چیکاره میشید وقتی جوان تر بودید؟
آقای اونز: اگر بهتون بگم، میشه سعی کنید نخندید؟
ماری: البته
آقای اونز: من همیشه فکر میکردم که قراره برنامه خودمو در تلوزیون داشته باشم و درباره
آداب و رسوم صحبت کنم
شریل: من نمیدونستم که شما انقدر به آداب و رسوم علاقه دارید
آقای اونز: من عاشق آداب و رسوم بودم
فکر کنم من میتونستم
یه معلم خیلی خوب آداب و رسوم تو تلویزیون باشم
شریل: خب، من فکر میکنم شما هنوز هم میتونید باشید
این خیلی به شما میخوره
آقای اونز: واقعا؟
چرا؟
خب، یه چیزش اینه که، شما خیلی مودب هستید
باب: شما همیشه میدونید از کدوم چنگال تو رستوران باید استفاده کرد
این یه استعداد واقعی هستش
پال: شما چیزهای زیادی درباره رسم وسنت های فرهنگ های دیگه به ما یاد دادید
شاید هنوز بتونم یک بار دیگه سعی کنم
موضوع امروز: گفتگو سر میز شام
اگر به مهمون های بین المللی شما توهین شد و دارن
میز رو زودتر ترک میکنن، احتمالا شما موضوعی رو انتخاب کردید که ضد افکار و باور های اونهاست
در کشور خودشون
پیدا کنید که چه چیزهایی قابل قبول است و چه چیزهایی نیست
برنامه بعدی، آداب و رسوم بین المللی با اونز
نظرتون چیه؟
باب: واو
شریل: حیرت انگیز بود
ماری: فراموش نشدنی
پال: تو یه استعداد واقعی داری، خیلی خوب
آقای اونز: ممنونم
انگلیسی:
Marie: What about you, Mr. Evans?
What did you think you were going to be when you were younger?
Mr. Evans: If I tell you, will you try not to laugh?
Marie: Of course.
Mr. Evans: I always thought I would have my own television program to talk about etiquette.
Cheryl: I didn’t know you were so interested in etiquette.
Mr. Evans: I have always loved etiquette.
I think I would have made a great television etiquette teacher.
Cheryl: Well, I think you could still do it.
It’s perfect for you.
Mr. Evans: Really?
Why?
Cheryl: Well, you’re very polite, for one thing.
Bob: You always know which fork to use at a restaurant.
That’s a real talent.
Paul: You’ve taught me a lot about the customs of other cultures.
Mr. Evans: Maybe I could still give it a try.
“Today’s topic: dinner conversation.
If your international guests look offended and are leaving the table early,
You’ve probably chosen a topic that’s taboo
in their home country.
Find out what’s acceptable and what’s not . . .
coming up on International Etiquette with Evans.”
What do you think?
Bob: Wow.
Cheryl: Amazing.
Marie: Unforgettable.
Paul: You have a real . . . talent all right.
Mr. Evans: Thank you.
[/restrict]ممنونم از همگی، برای اینکه اشتباه منو با آقای ولز درست کردین
حالا، من از شریل خواستم برای جشن جمعه هفته بعد گروهش برنامه ریزی کنه
برای این موضوع از همه میخوام که کمک کنید
شریل، تو برنامه ای داری؟
بله دارم
ماری، من از تو میخوام که یک رستوران انتخاب کنی
برای جشن
من خیلی دوست دارم
باب، می خوام اجازه بدم تو منو رو انتخاب کنی
تو انجام میدی؟
پال، ممکنه برای موسیقی برنامه ریزی کنی؟
بله!
خوبه
حالا، ماری، من با ۱۰ تا رستوران تماس گرفتم که برای اتاق جشن قیمت بگیرم
این دو تا بهترین قیمت ها رو داشتن
گرین روم رستوران خیلی خوبیه
عالیه، مورد علاقه منم هست
حالا، باب در مورد غذا…
داشتم به استیک و سیب زمینی فکر می کردم و …
خب، مشتری ها خواستن ماهی یا مرغ باشه
بنابراین من با رستوران گفتم که برای هر کدوم یک منو ترتیب ببینه
کدومو بیشتر دوست داری؟
فکر کنم، مرغ رو بیشتر از ماهی دوست دارم
عالیه!
شد مرغ
حالا پال…
بذار حدس بزنم
تو یه لیستی از آهنگ های منتخب داری
بله!
اینا به نظر خوب میان
عالیه!
فکر کنم کارارو انجام دادیم
میبینید برنامه ریزی برای یه کاری چقدر راحت هست وقتی باهم انجامش میدیم؟
خوشحالیم تونستیم کاری کنیم
انگلیسی:
Thank you, everyone, for fixing my mistake with Mr. Wells.
Now, I’ve asked Cheryl to plan a party for his group next Friday.
I’d like for everyone to help.
Cheryl, do you have a plan?
Yes, I do.
Marie, I’d like to have you choose a restaurant
for the party.
I’d love to!
Bob, I’ll let you choose the menu.
You will?
Paul, could you plan the music?
Yes!
Good.
Now, Marie, I called ten restaurants and had them give us a price for a party room.
These two had the best prices.
The Green Room is a nice restaurant.
Great! That’s my favorite, too.
Now, Bob, about the food …
I was thinking steak and potatoes and …
Well, the client asked for fish or chicken.
So I had the restaurant put together a menu with each.
Which do you like better?
I like chicken more than fish, I guess.
Great!
Chicken it is.
Now Paul …
Let me guess.
You have a list of music choices.
Yes!
These look fine.
Great!
I think we’re all done.
You see how easy it is to plan something when we do it all together?
So glad we could help.
[/restrict]شریل: ماری ممکنه اطلاعات مربوط به گروه آقای رشید رو به من بدی؟
اون تا چند دقیقه دیگه میرسه
ماری: من تا اونجایی که میشه دارم سریع کار می کنم
آقای اونز تا چند لحظه دیگر شما رو می بینند
خانم بیتی: اشکالی نداره
خانم بیتی: من یک کمی زود رسیدم، اینطور نیست؟
ماری: فقط چند دقیقه
خانم بیتی: آیا نام خانوادگی شما له پیج خوانده میشه؟
ماری: در واقع له پاج هستش
خانم بیتی: اوه، اسم زیبایی هستش
ماری: ممنونم
خانم بیتی: حالا خانم له پاج هستید، یا بانو له پاج (خانمی که ازدواج کرده)؟
ماری: خانم له پاج، ولی شما میتونید من رو با اسم کوچکم صدا کنید
خانم بیتی: اشکالی نداره من شما رو خانم له پاج صدا کنم؟
صدا و تلفظی که میده رو خیلی دوست دارم
ماری: اشکالی نداره
خانم بیتی: من حسابی شما رو از کارتون انداختم، اینطور نیست؟
ماری: منو ببخشید
من عاشق صحبت کردن هستم، ولی واقعا باید این کارم رو سریع انجام بدم
خانم بیتی: متوجه هستم
خانم بیتی: شما اهل این کشور نیستید درسته؟
ماری: ببخشید؟
خانم بیتی: لهجه تون رو میگم
شما فرانسوی هستید، درسته؟
ماری: بله، در واقع اهل پاریس هستم
خانم بیتی: چه خوب
واقعا روز زیبایی هستش، مگه نه؟
ماری: اوهوم
شریل: میشه اون اطلاعات رو بهم بدی؟
ماری: هنوز کارم تموم نشده
شریل: چی باعث شده اینقدر طول بکشه؟
خانم بیتی، من میتونم شما رو به دفتر آقای اونز ببرم
اون تا چند لحظه دیگه میرسه
خانم بیتی: واای، مرسی
روز قشنگیه، مگه نه؟
شریل: بله، همینطوره
انگلیسی:
Cheryl: Marie, can I have that information for Mr. Rashid’s group?
He’ll be here in a few minutes.
Marie: I’m working as fast as I can.
(to Mrs. Beatty) Mr. Evans will be with you very soon.
Mrs. Beatty: That’s fine.
I’m a little early, aren’t I?
Marie: Just a few minutes.
Mrs. Beatty: Is your last name pronounced “Le-PAIGE”?
Marie: It’s “Le-PAHGE,” actually.
Mrs. Beatty: Oh, that’s beautiful.
Marie: Thank you.
Mrs. Beatty: Now, is it Ms. LePage or Mrs. LePage?
Marie: Um, it’s Ms., but you can call me by my first name.
Mrs. Beatty: Do you mind if I call you Ms. LePage?
I love the way it sounds.
Marie: That’s fine.
Mrs. Beatty: I’m keeping you from your work, aren’t I?
Marie: I’m sorry.
I’d love to talk, but I really have to get this done right away.
Mrs. Beatty: I understand.
You’re not from here, are you?
Marie: Excuse me?
Mrs. Beatty: Your accent.
You come from France, don’t you?
Marie: Yes. Paris, actually.
Mrs. Beatty: That’s nice.
It sure is a beautiful day, isn’t it?
Marie: Mmm-hmm.
Cheryl: Can I have that information?
Marie: I’m not quite done.
Cheryl: What’s taking so long?
(to Mrs. Beatty) Mrs. Beatty, I can take you to Mr. Evans’s office.
He’ll be here shortly.
Mrs. Beatty: Why, thank you.
Beautiful day, isn’t it?
Cheryl: Yes, it is.
[/restrict]