هر روز در هر شرایطی هم که شده، حداقل به یکی دو مکالمه گوش کنید یا مطالعه کنید یا صحبت کنید و نگذارید اعضای بدنتان از عادت کردن به شنیدن زبان انگلیسی غافل شود. شما می توانید هر روز از این آموزش مکالمه زبان انگلیسی استفاده کنید تا به خوبی آن را یاد بگیرید.
اگر شما مکالمه زبان انگلیسی هر قسمت را جداگانه بخوانید و یاد بگیرید می توانید به خوبی آن را تکرار کنید و در مکالمه انگلیسی با دیگران از آن استفاده کنید.
تلفظ کلمات بسیار مهم است و شما می توانید به راحتی با چند بار گوش دادن به فایل های صوتی یا دیدن فیلم های آموزشی این مکالمه ها را به خوبی یاد بگیرید.
فارسی:
تاد: هی، ماریلا، از این خوشت میاد، ها؟
ماریلا: اوه، خواهش میکنم بس کن تاد.
تاد: بیخیال. فقط ۱ دلار هستش.
ماریلا: واقعا اینو میخوایش تاد؟
تاد: نه. فکر کنم حق با تو باشه.
سارا: سلام، میتونم کمکتون کنم؟
تاد: نه، به هر حال ممنون. ما فقط داریم نگاه میکنیم.
ماریلا: اوه! تاد بیا اینجا. ابن گردنبند قدیمی دوست داشتنی رو نگاه کن.
تاد: آره، بد نیست.
ماریلا: فقط بد نیست تاد، خیلی خوبه. و این دستبند رو نگاه کن.
ببخشید، قیمت اینا چقدر میشه؟
سارا: بذار ببینم. ۱۵ دلار برای هر جفتشون چطوره؟
تاد: بد نیست.
ماریلا: و این ساعت قیمتش چنده؟
سارا: اوه، این یکی. این یکی ۲۵ دلار هستش.
تاد: ماریلا، شوخیت گرفته؟ ۲۵ دلار برای یه ساعت قدیمی؟
سارا: این ساعت قدیمیه، ولی هنوز کار میکنه.
ماریلا: چقدر قدیمیه؟
سارا: من واقعا نمیدونم، ولی خیلی قدیمیه.
ماریلا: دوست داشتنیه .باشه، برش میدارم.
سارا: باشه، بسیار عالی. اون ها رو هم میخواید؟
ماریلا: بله، اینا رو هم بر میدارم.
جورج: سارا، اون ساعت مادر بزرگ منه؟
سارا: چی؟ نمیدونم.
جورج: ساعت مادر منه! عذر میخوام. این ساعت برای فروش نیست.
من متاسفم (به سارا)،
سارا میشه بیای اینجا لطفا؟ (به ماریلا) ببخشید.
تاد: هی، ماریلا اینو ببین!
ماریلا: تاد. تاد، نه! تاد! تاد!
انگلیسی:
Todd: Hey, Mariela, how do you like this, huh?
Mariela: Oh, please, Todd.
Todd: Oh, come on. It’s only a dollar.
Mariela: Do you really want it, Todd?
Todd: No. I guess you’re right.
Sarah: Hi. Can I help you?
Todd: No, thanks anyway. We’re just looking.
Mariela: Oh! Todd, come over here. Just look at this lovely old necklace.
Todd: Yeah, it’s OK.
Mariela: It’s not just \”OK,\”Todd. It’s very nice. Oh, and look at this bracelet.
Excuse me, how much are these?
Sarah: Uh, let’s see. How about fifteen dollars for the two of them?
Todd: That’s not bad.
Mariela: And how much is this watch?
Sarah: Oh, this one.This one is twenty-five dollars.
Todd: Mariela, are you kidding? Twenty-five dollars for an old watch?
Sarah: This watch is old, but it still runs.
Mariela: How old is it?
Sarah: I don’t really know, but it’s very old.
Mariela: It’s lovely— OK, I’ll take it.
Sarah: OK, great. Do you want those, too?
Mariela: Yes, I’ll take these, too.
George: Sarah, is that my mother’s watch?
Sarah: What? I don’t know.
George: It’s my mother’s watch! Excuse me. This watch is not for sale.
I’m sorry, (to Sarah)
Sarah, could you come over here, please? (to Mariela) I’m sorry.
Todd: Hey, Mariela, look at this!
Mariela: Todd. Todd, no! Todd! Todd!
فارسی:
گوینده:زمان برای افراد جوانی که از دانشگاه خارج شده اند به گونه ای تغییر می کند که آنها با مشکلات و تغییرات زیادی در زندگی رو به رو می شوند.
ما با سه نفر صحبت کردیم درباره اینکه چطور زندگیشون و برنامه های آیندشون تغییر کرده.
رضا: اسم من رضا هستش، من یه وکیل هستم. من در بوستون در یه شرکت قضایی تو پایین شهر کار می کنم.
در دانشگاه، من در رشته علوم سیاسی بودم.
و بعد از دانشگاه، من به واشنگتون دی سی رفتم که در سیاست کار کنم.
من برای دو سال در کپیتال هیل کار می کردم، که دولت اونجا مستقر هستش و همچنین مرکز شهر هستش.
با کار کردن در دولت بیشتر درباره قانون یاد گرفتم. و من میخواستم تحصیلات بیشتری در امور قضایی داشته باشم.
تصمیم گرفتم خونه برگردم و به دانشگاه حقوق در بوستون برم.
وقتی فارغ التحصیل شدم، یه کار آماده داشتم، و بدون وقفه برای کار با اون شرکت رفتم.
سطح استرس الان خیلی متفاوت تر از وقتی هستش که در دانشگاه حقوق بودم.
در دانشگاه حقوق، شما در باره تحصیلتون استرس دارید.
ولی وقتی دارید حقوق قضایی رو عملا انجام انجام میدهید به عنوان یه وکیل، شما درباره بهترین عملکردی که میتونید داشته باشید برای پروژه ها و مشتریان نگران هستید.
برای آینده، امیدوارم که یه همسر داشته باشم. امیدوارم که خانواده داشته باشم… بچه.
و امیدوارم عاشق کاری باشم که الان دارم انجام میدم و هر روز که از خواب بلند میشم براش حسابی هیجان زده باشم.
کیم: (پشت تلفن) بله، کیم کلونیان هستم از وارویک بیکن. من حالم خوبه.
شما چطورید؟ (مصاحبه) و یک گزارشگر هستم که آزاد کار میکنم برای وارویک بیکن.
وارویک بیکن یه روزنامه نگاری کوچیک هستش، که در شهر خودم قرار گرفته، وارویک، جزیره رود.
درواقع من به شکل تصادفی وارد این شغل شدم.
تو مدرسه، ما میباستی دوره کار آموزی میگذروندیم.
من به تئاتر علاقه داشتم، بنابراین من ویرایشگر بیکن رو پیگیری کردم و ازش خواستم که آیا میتونم نقد و بررسی تئاتر انجام بدم.
اون منو به عنوان کار آموز قبول کرد، ولی اون از من میخواست که در باره همه چیز بنویسم.
بعد از پایان دوره کار آموزی، ویرایشگرم بهم پیشنهاد داد کار به عنوان گزارشگر آزاد رو داد، و من هم به سرعت این پیشنهاد رو قبول کردم.
من واقعا خوش شانس بودم که تونستم این شغل رو بگیرم. ولی من به شکل آزاد کار می کنم و بنابراین مسئول پیدا کردن خبر های خودم هستم.
در آینده، امیدوارم برای انتشارات بزرگتری کار کنم که مخاطب های بیشتری داشته باشه.
من واقعا دوست دارم با یه آدم معروف مصاحبه کنم، مثل رئیس جمهور آمریکا.
رابرت: اسم من رابرت هستش. من به دانشگاه تافتس در بوستون، ماساچوست رفتم.
من در درشته انگلیسی و فلسفه تحصیل کردم، چون من دانشجو چطور مردم فکر میکنند هستم.
من امپروو کمدی انجام میدم، و مردم رو سه یا چهار بار در هفته میخندونم.
امپروو شکل کوتاه بداهه گویی هستش، که مردم از خودشون یه چیزهایی میسازند بدون هیچ گونه آمادگی قبلی.
وقتی یه نمایش شروع میشه، ما از اعضای تماشاگر برای پیشنهاد دادن میپرسیم.
شاید بپرسیم،غذای مورد علاقه شما چیه؟و ممکنه اونا بگن، اسپاگتی.
و از اونجا، ما به یه چیز خنده دار فکر میکنیم که توش اسپاگتی به کار بره.
بعد از فارغ التحصیل شدن از تافتس، من شروع به رفتن کلاس های کمدی کردم. و الان به اندازه ای میدونم در باره کمدی که میتونم به مردم یاد بدم.
تمام تمرکز و حواستون رو به اطراف و به دور این حلقه پراکنده کنید. خوبه. به چشمها نگاه کنید. با احساسش کنید!
الان خیلی خوشحال تر از وقتیم که در دانشگاه بودم، چون چیزی رو که واقعا منو خوشحال میکنه پیدا کردم.
خوبه! بسیار خوب! خوبه!
پنج سال از حالا، من خیلی دوست دارم که تو یه برنامه تلویزیونی در هالیوود کار کنم یا روی یه صحنه اصلی (پر بازدید) تو نیویورک یا شیکاگو اجرا کنم.
گوینده: رضا، کیم و رابرت همشون برای کارشون و آینده زندگیشون برنامه دارن.
بیاید امیدوار باشیم که برنامه اونا و برنامه های شما، یه موفقیت بزرگ باشه.
انگلیسی:
Announcer: The time just after leaving school is when young people face a lot of change in their lives.
We talked to three people about how their lives have changed and their plans for the future.
Reza: My name is Reza, and I’m a lawyer. I work in Boston at a large law firm downtown.
In college, I was a political science major.
And after college, I went to Washington D.C to work in politics.
I worked on Capitol Hill for about two years, which is where the government is, and it’s also the center of the city.
Working in government I learned more about the law. And I wanted to get more education in the law.
I decided I wanted to come back home and go to law school in Boston.
When I graduated, I had a job ready for me, and I started work right away at the firm.
The stress level now is a lot different than when I was in law school.
In law school, you’re stressing about your academics,
But when you’re practicing law, as a lawyer, you’re worried about doing the best job you can on those projects that you’re working on for your clients.
For the future, I hope to have a wife. I hope to have a family,… kids.
And I hope to love the work that I’m doing and to be excited about it every day that I wake up.
Kim: (on phone) Yes, it’s Kim Kalunian from the Warwick Beacon. I’m just fine.
How are you? (interview) I’m a freelance reporter for the Warwick Beacon.
The Warwick Beacon is a small newspaper, located in my hometown, Warwick, Rhode Island.
I actually got into this business by accident.
In high school, we had to do an internship.
I was interested in theater, so I approached the editor of the Beacon and asked if I could do some theater reviews.
He accepted me as an intern, but he wanted me to write about everything.
After I finished my internship, my editor offered me a position as a freelance reporter, and I immediately accepted the offer.
I was really lucky to get the job. But I’m a freelancer, so I’m responsible for discovering my own news.
In the future, I hope to write for a larger publication that’s more widely read.
I’d really love to interview someone famous, like the president of the United States.
Robert: My name is Robert. I went to school at Tufts University in Boston, Massachusetts.
I majored in English and Philosophy because I’m a student of how people think.
I do improv comedy, and I make people laugh three or four times a week.
‘’Improv’ is short for’improvisation,\” where people make up things without any preparation.
When a show starts, we’ll ask an audience member for a suggestion.
Maybe we’ll ask, “What’s your favorite food?\” And they might say, \”Spaghetti.\”
And from there, we’ll think of something funny to do using the input of’spaghetti.\”
I started taking classes in comedy after graduating from Tufts, and now I know enough comedy that I teach people.
Pass that focus and concentration all the way around the circle. Good. Make that eye contact. Make it crisp!
I’m much happier now than when I was in college because I’ve found something that really makes me happy.
Good! All right! Good!
(interview) Five years from now, I would love to be working on a TV show in Hollywood or performing on a major stage in New York or Chicago.
Announcer: Reza, Kim, and Robert have all made plans for their careers and future lives.
Let’s hope that their plans, and your plans, are a great success.