آموزش انگلیسی
  • آموزش زبان انگلیسی
  • مهارت های انگلیسی
    • زبان انگلیسی پایه ای
    • آموزش مکالمه زبان
    • آموزش انگلیسی با فیلم
    • با انیمیشن
    • داستان های کوتاه
    • متون ساده
    • گرامر
    • لغات
  • بلاگ
No Result
View All Result
  • آموزش زبان انگلیسی
  • مهارت های انگلیسی
    • زبان انگلیسی پایه ای
    • آموزش مکالمه زبان
    • آموزش انگلیسی با فیلم
    • با انیمیشن
    • داستان های کوتاه
    • متون ساده
    • گرامر
    • لغات
  • بلاگ
No Result
View All Result
آموزش انگلیسی
No Result
View All Result

آموزش مکالمه زبان انگلیسی شغل و زندگی – قسمت نهم

pedram by pedram
دی 16, 1400
in آموزش مکالمه زبان انگلیسی
0
آموزش مکالمه زبان انگلیسی شغل و زندگی – قسمت نهم

راز یادگیری راحت مکالمه انگلیسی یادگیری دقیق کلمات و عبارات انگلیسی می باشد اینکه ما توضیح کلمات را بدانیم و یا فقط برای آزمون آن را در حافظه بسپاریم کفایت نمی کند بلکه باید ملکه ذهن ما شوند.

برای یادگیری مکالمه زبان انگلیسی باید بارها و بارها یک درس را مطالعه کنیم شما باید خیلی عمیق مطالعه کنید تا به خوبی آن مکالمه را یاد بگیرید.

در این قسمت شما می توانید بار ها از فایل صوتی و تصویری استفاده کنید تا به مکالمه های انگلیسی کاملا مسلط شوید. در این بخش سطح مکالمه ها متوسط است و نیاز هست زیاد این مطلب را بخوانید تا به خوبی درک کنید.

لطفا به شایعات گوش ندید
در حال بارگذاری ویدئو آموزشی...

فارسی:

گوینده: دوباره به انگلیسی در محیط کار خوش آمدید.

آنا داره مثل رئیس ها رفتار میکنه چون پال یه تصادفی با بیسکوییت داشته! ولی اون و تام در شوک و ترس هستن بعد اینکه یادداشتی رو در خاطرات پال پیدا کردن میگفت Socrates، IPC، نهایی.

میتونه به معنی خبر بدی برای Tip Top Trading باشه؟ بیاید بفهمیم.

تام: خیلی عجیبه و نمیتونه خوب باشه. ولی Socrates میتونه به معنی آقای Socrates باشه.

آنا: بله ولی IPC؟ این چه معنی داره؟

تام: آره و کلمه نهایی به نظر خیلی… نهایی میاد! IPC بستن حتمی سمت ها میخوان همه مارو بفرستن بریم.

آنا: شییییش. آروم صحبت کن. به همه نگو. بیا اول همه چیز رو چک کنیم، فعلا هیچی نگو باشه؟

تام: باشه. قول میدم.

آنا: مامانت میدونه؟!

تام: نه، نه، نه این یه راز بین ما هستش، بعدا میبینمت.

دنیس: همه چیز خوبه تام؟

تام: اوه آره، همه چیز خوبه. راستش دنیس، خوب نیست. فکر کنم فردا همه قرار بیکار بشیم توسط آقای Socrates.

دنیس: چی؟ نه! من شنبه با آرایشگر قرار دارم، چطوری میخوام پولشو پرداخت کنم حالا؟ چی کار کنم؟ میدونم به مارج زنگ میزنم.

تام: هی براین، پیت… آنا، همه ما قراره فردا بیکار بشیم.

گوینده: ااا… آنا، تو مشکل رو داری بزرگ میکنی.

آنا: چی؟

گوینده: تام داره درباره از دست دادن کار شایعه پراکنی میکنه. همه دارن میترسن.

آنا: اوه نه! بهتره من یه کاری انجام بدم ولی بایستی چیکار کنم؟

گوینده: به سرعت یه قرار جلسه بذار. یه سری شایعات به راه افتاده که حقیقت نداره.

بگو، من دارم یه سری عدله جمع میکنم م بهتون خبر میدم به محض اینکه اطلاعاتی به دست بیارم.

میتونی بگی من قدردانی میکنم اگر شایعه ای میشنوید، به کسی انتقال ندید.

این میتونه موقعیت خیلی خاصی باشه، تو باید بتونی به خوبی از پسش بر بیای. موفق باشی!

آنا: خدا. این سخته ولی بریم. ببخشید، میشه همه جمع شید لطفا.

دنیس: در مورد تعدیل از کار هستش؟

آنا: نه دنیس. تمامی شایعات درباره تعدیلی از شغل حقیقت نداره.

تام: آره درسته. کی بهت اینو گفته دنیس؟

دنیس:هوووم…

آنا: لطفا به شایعات گوش ندید. من دارم سعی میکنم یه سری واقعیت هارو کنار هم بذارم و اگر اطلاعاتی به دست بیارم بهتون خیلی سریع خبر میدم.

دنیس: ولی من شنیدم آقای سکراتس فردا میاد، قطعا اون همه ما رو از کار بیکار میکنه.

آنا: شایعات رو ول کن و لطفا به بقیه منتقل نکن.

گوینده: آنا. بهشون بگو به کارشون برسن مثل یه روز عادی.

آنا: درسته، بله. میشه لطفا به کارتون مثل یه روز عادی ادامه بدید. ممنونم.

تام: خب آنا، چطوری میخوای حقایق رو پیدا کنی؟

آنا: میخوام برم به پال زنگ بزنم . تو یه جای خصوصی تام . دیگه نمیخوام شایعات دیگه ای بره بیرون.

تام: اوه آره، قطعا. تو باید حقایق رو بچینی کنار هم درسته؟

پال: سلام، پال داره صحبت میکنه.

آنا: اوه سلام پال. آنا هستم. ببخشید مزاحم شدم. بهتر شدی؟

پال: خیلی بهتر ممنونم ولی دیگه تا مدتی سمت بیسکوییت نمیرم! بگذریم، همه چیز خوبه؟

آنا: نه دقیقا. شایعاتی درباره تعدیل از کار هستش. تام یه نوشته دید در دفتر روزانت که نوشته بود ‘Socrates IPC’.

پال: هووم. واقعا؟ اوه بله. یعنی اوه نه! تعدیلی در کار نیست IPC هستش .کنفرانس بین المللی پلاستیک، فردا!

و آقای سکراتس برای این داره با هواپیما میاد. اوه خدا جون، من این رو یادم رفت.

آنا: فهمیدم. و چرا نوشتی final؟

پال: چون یه جایزه دارن میدن برای بهترین نوآوری پلاستیک و ما در جایگاه نهایی هستیم برای لیموی امپراطوریمون.

این یه نوشته یاد آوری برام بود که یه سخنرانی برای جایزه گرفتن بگیرم. اوه خدا جون، من هیچی ننوشتم.

آنا: اوه عزیز. حالا چیکار کنیم؟

گوینده: واقعا هم الان میخوای چیکار کنی؟ ولی خداروشکر اون شایعات تعدیلی کار حقیقت نداره.

فردا واقعا میتونه روز خوبی باشه برای Tip Top Trading.

در اینجا یادآوری برخی از عباراتی که آنا مورد استفاده قرار می دهد برای کنترل و گسترش برخی از شایعات دفتر آمده است:

شایعاتی گسترش پیدا کرده که حقیقت ندارند.

لطفا به شایعات گوش ندهید.

من دارم سعی میکنم یه سری واقعیت هارو کنار هم بذارم و اگر اطلاعاتی به دست بیارم بهتون خیلی سریع خبر میدم.

آنا: شایعات رو ول کن و لطفا به بقیه منتقل نکن.

لطفا مثل همیشه به کارتون ادامه دهید. ممنونم.

گوینده: فردا روز مهمی خواهد بود در کنفرانس بین المللی پلاستیک.

آقای سکراتس اونجا حضور دارن و Tip Top Trading ممکنه جایزه با اعتبار و با پرستیژ رو ببره ولی کی میخواد متن جایزه گرفتن رو بنویسه؟

پال: اکی آنا، این نیاز به یه سری کارهای خیلی سرعتی داره. من از تو و تام میخوام که من رو در مرکز کنفرانس پرنسس دایانا فردا ساعت ۹:۰۰ ببینید.

آنا: درسته. و موضوع سخنرانی چی میشه؟

پال: خب، من همین الان کلی کار سرم ریخته و میخواستم ببینم که اگر تو… میتونی انجامش بدی لطفا؟

آنا: من؟ من هیچوقت این کار رو نکردم. چی باید بگم؟

گوینده: نگران نباش آنا. ما کمکت میکنیم.

انگلیسی:

Narrator: Welcome back to English at Work.

Anna is acting up as boss because Paul had an accident with a biscuit! But her and Tom are in a panic after finding a note in Paul’s diary that said ‘Socrates, IPC, final’.

Could it mean bad news for Tip Top Trading? Let’s find out.

Tom: It’s very odd and it can’t be good. But Socrates must mean Mr Socrates.

Anna: Yes – but IPC? What’s that mean?

Tom: Yeah and final sounds very… final. Hmm… I’ve got it! IPC – it must be code for imminent post closures – they’re going to sack us all!

Anna: Sshh. Keep your voice down. Don’t tell everyone. Let’s check things out first, don’t say anything yet. OK?

Tom: OK. Mum’s the word.

Anna: Your mum knows?!

Tom: No, no, no, it’s our little secret. See you later.

Denise: Everything OK Tom?

Tom: Oh yeah, everything’s cool. Actually Denise, it’s not. I think we’re all going to be sacked tomorrow by Mr Socrates.

Denise: What?! No! I’ve got a hairdresser’s appointment on Saturday, how am I going to pay for it now? What am I going to do? I know, I’ll call Marge.

Tom: Hey Brian, Pete… we’re all going to be sacked tomorrow.

Narrator: Erm… Anna, you’ve got a problem brewing.

Anna: What?

Narrator: Tom’s spreading rumours about job cuts. Everyone’s starting to panic.

Anna: Oh no! I’d better do something but what shall I say?

Narrator: Call a meeting quickly. Tell the team ‘there are some rumours going around that are not true’.

Say, ‘I am trying to establish the facts and I will let you know as soon as I have some information’.

You could say ‘I would be grateful if you hear any rumours, not to pass them on’.

This can be a tricky situation and you need to handle it well. Good luck!

Anna: Gosh. This is hard but here goes. Excuse me, could everyone gather round please.

Denise: Is this about the sackings?

Anna: No Denise. Any rumours about sackings are not true.

Tom: Yeah that’s right. Who told you that Denise?

Denise: Hmmm…

Anna: Please don’t listen to rumours. I am trying to establish the facts and if I get any information I will let you know straight away.

Denise: But I heard Mr Socrates is coming tomorrow, surely he’s going to sack us.

Anna: Ignore the rumours and please don’t pass them on.

Narrator: Anna. Tell them to carry on with their work as normal.

Anna: Right, yes. Could you please just carry on with your work as normal. Thank you.

Tom: So Anna, how are you going to find out the facts?

Anna: I’m going to have to call Paul – in private Tom – I don’t want any more rumours getting out.

Tom: Oh yeah, absolutely. You need to establish the facts right?

Paul: Hello, Paul speaking.

Anna: Oh hi Paul. It’s Anna. Sorry to bother you. Are you feeling better?

Paul: Much better thanks but keeping clear of biscuits for a while! Anyway, is everything OK?

Anna: Not exactly. There are rumours spreading about job cuts. Tom saw a note in your diary for tomorrow that said ‘Socrates, IPC’.

Paul: Hmm. Really? Oh yes. I mean, oh no! It’s not job cuts – it’s IPC – the International Plastics Conference tomorrow!

And Mr Socrates is flying in for it. Oh golly gosh, I’d forgotten about that.

Anna: I see. And why did you write final?

Paul: Because there’s an award being given for the Best Plastic Innovation – and we’re in the final with our Imperial Lemon.

It was a reminder to me to write an acceptance speech. Oh golly gosh, I haven’t written a thing.

Anna: Oh dear. What are we going to do?

Narrator: What are you going to do indeed? But thank goodness those rumours of job cuts are not true.

Tomorrow could actually be a good day for Tip Top Trading.

Here’s a reminder of the phrases Anna used to try and control the spread of some office rumours:

There are some rumours going around that are not true.

Please don’t listen to rumours.

I am trying to establish the facts and if I get any information I will let you know straight away.

Ignore the rumours and please don’t pass them on.

Please just carry on with your work as normal. Thank you.

Narrator: Tomorrow is going to be an important day at the International Plastics Conference.

Mr Socrates will be there and Tip Top Trading could pick up a prestigious prize but who’s going to write the acceptance speech?

Paul: OK Anna, this calls for some urgent action. I want you and Tom to meet me at the Princess Diana Conference Centre tomorrow at 9.00.

Anna: Right. And what about the speech?

Paul: Well, I’ve got quite a lot on my plate so I was wondering if you could give it a go… please?

Anna: Me?! I’ve never done it before. What am I going to say?!

Narrator: Don’t worry Anna. We’re here to help. Join us again soon for some more English at Work. Bye!

سفارش مهم!
در حال بارگذاری ویدئو آموزشی...

فارسی:

آ: ممکنه این کاپشن خشکشویی بشه برای فردا؟

ب: فردا؟ مشکل هستش.

آ: ببخشید کیم، ولی خیلی ضروری هستش. دوستم آخر این هفته داره ازدواج میکنه.

ب: خب، ببینم چیکار میتونم بکنم. ولی تا قبل از ۴:۰۰ آماده نمیشه.

آ: واقعا ممنونم، مرسی!

انگلیسی:

A: Could I have this jacket dry-cleaned by tomorrow?

B: Tomorrow? That might be dtfficulL

A: Km sorry, but it’s pretty urgent. My friend Is getting married this weekend.

B: Well, I’ll see what I can do. But It won’t be ready until after 4:00.

A: I really appreciate it Thanks!

میتونم ماشینت رو قرض بگیرم؟

این محتوا تنها برای کاربران دارای اشتراک ویژه است. با تهیه اشتراک ویژه به همه محتواهای آموزشی سایت دسترسی خواهید داشت.

تهیه اشتراک ویژه

امروز تو خبر چه اتفاقاتی افتاده؟

این محتوا تنها برای کاربران دارای اشتراک ویژه است. با تهیه اشتراک ویژه به همه محتواهای آموزشی سایت دسترسی خواهید داشت.

تهیه اشتراک ویژه

ساحل از کدوم طرفه؟

این محتوا تنها برای کاربران دارای اشتراک ویژه است. با تهیه اشتراک ویژه به همه محتواهای آموزشی سایت دسترسی خواهید داشت.

تهیه اشتراک ویژه

Tags: سطح متوسطمکالمه انگلیسی شغل
Previous Post

آموزش مکالمه زبان انگلیسی شغل و زندگی – قسمت هشتم

Next Post

آموزش مکالمه زبان انگلیسی شغل و زندگی – قسمت دهم

Next Post
آموزش مکالمه زبان انگلیسی شغل و زندگی – قسمت دهم

آموزش مکالمه زبان انگلیسی شغل و زندگی - قسمت دهم

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

درباره آموزش انگلیسی

با ما می توانید انگلیسی از صفر تا صد یاد بگیرید. ما در مجموعه آموزش انگلیسی تلاش می کنیم بهترین محتواهای آموزشی در اختیار شما قرار دهیم تا قدمی در ارتقاء زبان انگلیسی شما برداریم.

دسترسی سریع

درباره ما

تماس با ما

 

No Result
View All Result
  • آموزش زبان انگلیسی
  • مهارت های انگلیسی
    • زبان انگلیسی پایه ای
    • آموزش مکالمه زبان
    • آموزش انگلیسی با فیلم
    • با انیمیشن
    • داستان های کوتاه
    • متون ساده
    • گرامر
    • لغات
  • بلاگ