خستگی ذهن امری طبیعی و عادی است. زمانیکه ذهنمان خسته می شود، راندمان کاری ما پایین می آید و در نتیجه نمی توانیم به خوبی زبان را یاد بگیریم. گاهی اوقات هم افکار وسواسی و مزاحم و عدم تمرکز روند یادگیری زبان را مختل می کند.
پس با خونسردی و آرامش این آموزش مکالمه زبان انگلیسی را گوش دهید و با قدرت به یادگیری زبان انگلیسی ادامه دهید. با وجود این فایل های صوتی و تصویری کار یادگیری شما بسیار آسان تر شده است.
اگر آرام آرام به یادگیری مکالمه انگلیسی بپردازید بهتر نتیجه می دهد چون یاد گیری سریع عواقب زیادی مثل فراموشی سریع و از دادن بیهوده زمان به همراه دارد.
فارسی:
لیزا: سلام من لیزا هستم، دانشجو رشته فیلم سازی. من میخوام فیلمی درباره مشاغل بسازم.
ولی مشاغلی که به طور روزمره ما به اونها فکر نمیکنیم.
بیایید به مشاغلی که باعث حرکت دنیای ما میشن نگاهی بندازیم.
تیم: اسم من تیم هستش، من یه منتقل کن هستم.
من به مردم کمک میکنم که زندگیشون رو به طور کامل از خونه قدیمی به خونه جدید منتقل کنند.
لیزا: چه احساسی در باره شغلت داری؟
تیم: من واقعا کارم رو دوست دارم. هر روز متفاوت هستش.
و همیشه مشکلات متفاوتی برای برطرف کردن وجود داره:
مبلمان سنگین، وسایل گرون قیمت، راه پله کوچیک، جا به جا کردن پیانو خیلی سخته.
لیزا: روزت رو چطوری میگذرونی؟
تیم: من بسته ها رو پک میکنم، وسایل رو حمل می کنم، و کامیون رو سازماندهی میکنم.
بعضی وقت ها من رانندگی کامیون رو انجام میدم، ولی این قسمت آسونشه.
کار من بعضی وقتا خیلی سخت میشه، ولی توش کلی فان هستش. من خیلی کیف میکنم این کامیون به این بزرگی رو میرونم.
ساشا: اسم من ساشا هستش، و من آموزش رقص میدم.
معمولا من در روز سه تا کلاس آموزش میدم. که میشه حدود ۵ ساعت. من واقعا عاشق کارم هستم.
از این طریق من میتونم خیلی از مردم رو ببینم، و من بهشون کمک میکنم که بتونن خوش فرم و سلامت باشن.
لیزا : آیا شما تمام روز رو کار میکنید؟
ساشا: نه بیشتر کلاس های من عصر ها هستش.
معمولا من دیر به خونه میرم. دوست داری یه حرکت یاد بگیری؟
لیزا: حتما!
لیزا: سلام، یک دقیقه وقت دارید؟
کریس: حتما.
لیزا: اسمتون چیه و چه کاری انجام میدید؟
کریس: اسم من کریس هستش، و من یه تاکسی میرونم.
لیزا: کارتون رو دوست دارید؟
کریس: بیشتر روزا، آره.
لیزا: چه چیزیو درباره کارت دوست نداری؟
کریس: من ساعت های طولانی کار میکنم. بعضی وقت ها شب ها کار میکنم، بعلاوه. و ترافیک هم هستش.
لیزا: به نظر جالب میاد. هی، میشه منو سوار کنی؟
کریس: باشه. بپر بالا.
لیزا: امروز، من با براین هستم.سلام براین.
براین: سلام.
لیزا: خب، چه کاری انجام میدی؟
براین: من یه پیشخدمت هستم.
لیزا: و کی کارت شروع میشه؟
براین: من ساعت پنج کارم شروع میشه.
لیزا: کجا کار میکنی؟
براین: من اینجا تو این رستوران کار میکنم. غذا سرو میکنم سر میزها.
کار مهمی هستش، چون مردم همیشه وقت برای آشپزی ندارن.
اونها خیلی گرسنه هستند، و اونها میخوان ریلکس باشن و از غذاشون لذت ببرن.
کار سختی هستش ولی من دوست دارم.
لیزا: تمام اونها شغلهای جالبی بودن.برخی از اونها از بقیه سخت تر بودن،
ولی تمام کار های سخت: شغل هایی که باعث گردش دنیای ما میشن.
انگلیسی:
Lisa: Hi, I’m Lisa, and I’m a film student. I want to make a movie about jobs,
But jobs that we usually don’t think about every day.
Let’s take a look at the jobs that make our world go ’round.
Tim: My name’s Tim. I’m a mover.
I help people move their entire lives from their old home to their new home.
Lisa: How do you feel about your job?
Tim: I really like my job. Every day is different.
And there are always different problems to solve:
heavy furniture, expensive items, small staircases. Moving pianos is very difficult.
Lisa: How do you spend your day?
Tim: I pack boxes, carry items, and organize the truck.
Sometimes I drive the truck, but that’s the easy part.
My job is tough sometimes, but it’s a lot of fun. I love to drive this big truck!
Sasha: My name’s Sasha, and I teach dance.
I usually teach three classes a day. That’s about five hours. I really love my job.
I get to meet lots of people, and I help them keep fit and be healthy.
Lisa: Do you work all day?
Sasha: No. Most of my classes are in the evening.
I usually get home late. Would you like to learn a move?
Lisa: Sure!
Lisa: Hi. Do you have a minute?
Chris: Sure.
Lisa: What’s your name, and what do you do?
Chris: My name is Chris, and I drive a cab.
Lisa: Do you like your job?
Chris: Most days, yes.
Lisa: What don’t you like about your job?
Chris: I work long hours. I work at night sometimes, too. And there is the traffic.
Lisa: Sounds interesting. Hey, can you give me a ride?
Chris: OK. Hop in.
Lisa: Today, I’m with Brian— Hi, Brian.
Brian: Hi.
Lisa: So, what do you do?
Brian: I’m a waiter.
Lisa: And when do you start?
Brian: I start work at five.
Lisa: Where do you work?
Brian: I work here in this restaurant. I wait tables.
It’s an important job, because people don’t always have time to cook.
They’re very hungry, and they want to relax and enjoy their meal.
It’s a difficult job, but I like it.
Lisa: Those were all interesting jobs – some of them a little bit tougher than others,
But all hard work: jobs that make our world go ’round.
فارسی:
آ: اووه. من واقعا گند زدم
ب: چرا؟ چیکار کردی؟
آ: من همین الان فهمیدم باید گزارشمون رو امروز صبح تحویل میدادیم. کاملا از ذهنم رفته بود.
ب: خب، بی تعارف بگم، من اصلا سورپرایز نشدم.
آ: منظورت چیه؟
ب: فقط اینکه تو اخیرا خیلی سخت داشتی کار میکردی. بذار اینجوری بگم … تو به استراحت نیار داری.
آ: احتمالا حق با توئه. من بیشتر از حدم دارم انرژی میذارم.
ب: میدونی چیه؟ وقتشه یکم به خودت آسون بگیری.
انگلیسی:
A: Uh-oh. I really messed up.
B: Why? What did you do?
A: I just realized we were supposed to turn in our reports this morning. It completely slipped my mind.
B: Well, frankly, I’m not surprised.
A: What do you mean?
B: It’s just that you’ve been working so hard lately. Let’s face it… you need a break.
A: You’re probably right. I’ve got way too much on my plate.
B: You know what? It’s time to slow down a little.