گرامر

کاربرد و معنی too, to در زبان انگلیسی

آنچه در این مطلب میخوانید

too… to

مصدر فعل + to + صفت + too

He’s too busy to stop.

آنقدر سرش شلوغ است که نمی تواند صبر کند.

He is too afraid to go there.

او آنقدر ترسیده که نمی تواند به آنجا برود.

Tam too sleepy to do anything.

اینقدر خوابم می آید که نمی توانم کاری بکنم.

She is too short to reach the top of the tree.

او آنقدر قدش کوتاه است که دستش به بالای درخت نمی رسد.

He’s too smart NOT to notice that.

باهوش تر از آن است که متوجه آن نشود.

Let’s get a taxi. It’s too far to walk home from here.

بیا تاکسی بگیریم. از اینجا تا خانه آنقدر دور است که نمی شود پیاده رفت.

She’s too young to have a driving license.

او کوچکتر از آن است که گواهینامه رانندگی داشته باشد.

The food was too hot to eat.

غذا داغ تر از آن بود که بشود آن را خورد.

too

زیادی، خیلی

You never stop working. You work too hard.

تو هیچ وقت دست از کار نمی کشی. تو زیادی کار می کنی.

There’s too much furniture in this room.

داخل این اتاق زیادی وسایل و مبلمان هست.

مثال ها:

He had too much to think about.

چیزهای زیادی برای فکر کردن به آن داشت.

That’s just too good to be true.

این آنقدر خوب است که نمی تواند درست باشد. این نمی تواند درست باشد.

Somerset was too tired to argue.

سامرست خسته تر از آن بود که بحث کند.

He was too drunk to taste a thing.

اِیوری مست تر از آن بود که مزه چیزی را حس کند.

پیشنهاد ما:  کاربرد و معنی can't help در زبان انگلیسی

این آموزش ها ممکنه برایتان مفید باشد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *