متن انگلیسی Bad Boy
متن فارسی پسر بد
دبورا از دست پسرش عصبانی بود. پسرش به او گوش نمی داد. پسرش ۱۶ سال داشت. پسرش فکر می کرد همه چیز را می داند. پسرش سر دبورا فریاد می زد. به مادرش می گفت که او نباید هیچ کاری انجام دهد. او نباید به مادرش گوش بدهد. او نباید به مدرسه برود. او نباید تکالیفش را انجام دهد. او نباید درس بخواند. او ۱۶ ساله بود. او می توانست هرکاری که می خواهد انجام دهد. دبورا می توانست چکار کند؟ او متاهل نبود. او طلاق گرفته بود. او نمی توانست پسرش را کنترل کند. او به پدرش گوش می داد. ولی پدرش آنجا نبود. پدرش در شهر دیگری زندگی می کرد.
