گرامر

کاربرد To make a long story short در زبان انگلیسی

آنچه در این مطلب میخوانید

To make (or cut) a long story short

long story short

خلاصه

To make a long story short they finally got married and are now happy together.

خلاصه کنم آنها بالاخره با هم عروسی کردند و الان با هم خوشبختند.

Long story short, two years later I married Stephen.

خلاصه دو سال بعد با استفان ازدواج کردم.

I was a waitress in a restaurant and he was one of my customers, and that, to cut a long story short, is how we met.

من در یک رستوران گارسون بودم و او یکی از مشتریان من، خلاصه اینجور همدیگر را دیدیم.

مثال ها:

Well, to make a long story short: days turn into weeks, weeks turn into months and this rubbish keeps showing up.

خوب، خلاصه بگویم: روزها به هفته ها و هفته ها به ماه تبدیل می شود و این آشغال ها همینطور پیدایشان می شود.

To make a long story short, the owners of the Gould and Curry Gold Mine sent Lloyd to England, to sell the shares of the mine for one million dollars.

اگر بخواهم خلاصه کنم، مالکان معدن طلای «گلد و کاری» لوید را به انگلیس فرستاده بودند تا سهام معدن را یک میلیون دلار بفروشد.

پیشنهاد ما:  سوال های تاکیدی (tag question) در زبان انگلیسی

این آموزش ها ممکنه برایتان مفید باشد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *