در این قسمت از مجموعه آموزش زبان انگلیسی ، چند داستان بسیار کوتاه انگلیسی در سطح پیشرفته وجود دارد که می توانید با صوت آن مطالعه نمایید. یکی از آن ها به نام “من یک اینچ هم حرکت نمیکنم” است که داستان جالبی می باشد.
گوینده: عصر در رستوران Duck and Whistle.
ویلیام شیکسپیر و دوست بازیگرش توماس سوان در حال تمرین صحنه شروع کمدی شیکسپیر به نام رام کردن زن سرکش هستند.
توماس: من جوابش رو با قانون میدم. من یک اینچ هم باج نمیدم.
ویلیام: یک دقیقه صبر کن توماس: رکیستوفر اسلای مست هستش، ولی باید کلمات رو متوجه بشیم!
توماس: تو باز داری از بازیگری من انتقاد میکنی ویلیام.
ویلیام: توماس، توماس تو بازیگر بزرگی هستی.
یک بازیگر فوق العاده ای. ولی توماس، میشه تماشاگران کلماتی که من برای کاراکتر تو نوشته ام رو بشنوند…؟
توماس: تماشاگران میتونن ببینند که چه اتفاقی داره میوفته! من تو میخانه هستم، لیوان های شکسته همه جا هست و …
بس: توماس سوان! اگر یکی از لیوان های منو شکسته باشی، با دل و رودت بند جوراب درست میکنم…
ویلیام / توماس: نه، نه نه!
توماس: بس، این تو نمایش هستش.
ویلیام: صاحب خانه – در نمایش بس – به پلیس زنگ خواهد زد مگر اینکه کریستوفر اسلای پول لیوان های شکسته شده رو پرداخت کنه.
ویلی اسلای میگه اون به پلیس اهمیتی نمیده، او حق دارد که در میخانه باشد و جایی نمیرود.
بس: اوه… خب حواست رو جمع کن. افرادی که لیوان بشکنند تو میخانه من جایی ندارند.
ویلیام: البته بس. حالا توماس. لطفا واضح تر حرف بزن.
توماس: نه. من یک هنرمند هستم، و از روش خودم باید انجام بدم.
ویلیام: بس لطفا تو دیالوگ های صاحبخانه رو بخون. من کریستوفر اسلای میشم. توماس فقط گوش کن.
بس: بسیار خب آقای ویل، دیالوگ های صاحب خانه: من چاره خودم رو میدونم. میبایستی به افسر سوم (پلیس) زنگ بزنم.
ویلیام در نقش کریستوفر اسلای: سوم، چهارم و پنجم، من با قانون جوابش رو میدم.
یک اینچ هم حرکت نمیکنم. بذار بیان برام مهم نیست.
ویلیام: توماس حالا لطفا تو اینجوری انجام بده.
توماس: من اینطوری انجام نمیدم.
بس: اون درست مثل کریستوفر اسلای هستش، اینطور نیستش آقای ویل؟ اون هم یک اینچ تکون نمیخوره.
گوینده: ما فعلا اون ها رو اینجا ترک میکنیم. کریستوفر اسلای یکی از چندین شخصیت یک دنده نمایش رام کردن زن سرکش هستش،
یکی از اولین کمدی های شیکسپیر درباره جنگ بین زن و مرد هستش.
عبارت یک اینچ حرکت نکردن، این روز ها نه تنها برای اشیائی که حرکت نمیکنند استفاده میشود بلکه برای افرادی که نظرشون رو تغییر نمیدهند هم استفاده میشه.
سایمون والکر رو در نظر بگیرید، مدیر کل موسسه بریتانیایی مدیران، که گفته صدراعظم بریتانیا جورج آزبورن…
کلیپ ۱: … در کار حیاتی کاهش کسری بودجه نباید حتی یک ذره هم تغییر نظر داد.
کلیپ ۲: سگ احمق نمیخواست حرکت کند، من به کشیدن بند ادامه دادم ولی یک اینچ هم حرکت نکرد
توماس: ویلیام، یا اینطور که من میخوام میریم یا …
ویلیام: حالا اینجا رو نگاه کن توماس …
بس: شما دو تا دیگه بحث کردن رو بس کنید وگرنه میزنم تو سرتون. توماس، هر کاری آقای ویل میگه انجام بده، نمایش اونه.
توماس: تغییر نظر دادن، یا ندادن: مسئله این است.
انگلیسی:
Narrator: It’s evening at the Duck and Whistle.
William Shakespeare and his actor friend Thomas Swann are rehearsing the opening scene of Shakespeare’s comedy The Taming of the Shrew.
Thomas: I’ll answer him by law. I won’t budge an inch…
Will: Just a minute Thomas: Christopher Sly is drunk, but we do need to understand the words!
Thomas: You’re criticising my acting, Will. Again.
Will: Thomas, Thomas. You’re a great actor.
A wonderful actor. But Thomas, can the audience please actually hear the words I wrote for your character to say…?
Thomas: The audience can see what’s happening! I’m in the pub, I’m drunk, there’s broken glass everywhere and –
Bess: Thomas Swann! If you’ve broken one of my glasses, I’ll have your guts for garters…
Will / Thomas: No, no, no!
Thomas: Bess, it’s in the play.
Will: The innkeeper – in the play, Bess – is going to call the police unless Christopher Sly pays for the glasses he broke.
But Sly says he doesn’t care about the police, he’s entitled to be in the pub, and he’s not moving.
Bess: Oh… well just you be careful. I won’t have people breaking glasses in my pub.
Will: Of course, Bess. Now, Thomas. Please. Speak more clearly.
Thomas: No. I’m an artist, and I have to do it my way.
Will: Bess, please read the innkeepers lines. I’ll be Christopher Sly. Thomas, just listen.
Bess: Alright Mr Will, the innkeeper’s lines: I know my remedy. I must go fetch the third-borough.
Will as Christopher Sly: Third, or fourth, or fifth borough, I’ll answer him by law.
I’ll not budge an inch, boy. Let him come, and kindly.
Will: Now please Thomas, do it like that.
Thomas: I will not do it like that.
Bess: He’s just like Christopher Sly isn’t he Mr Will? He won’t budge an inch either.
Narrator: We’ll leave them there for now. Christopher Sly is just one of several stubborn characters in The Taming of the Shrew,
Shakespeare’s early comedy about the battle of the sexes.
The phrase not budge an inch is used these days to describe not only objects that won’t move but also people who won’t change their minds.
Take Simon Walker, the director general of the British Institute of Directors, who said that the British chancellor George Osborne…
Clip 1: …must not budge an inch on the crucial job of deficit reduction.
Clip 2: That stupid dog refused to move. I kept pulling on the lead, but he wouldn’t budge an inch.
Thomas: Will, it’s my way or …
Will: Now look here Thomas …
Bess: Now stop arguing you two or I’ll knock your heads together. Thomas, do what Mr Will says. It’s his play.
Thomas: Grrrr. To budge, or not to budge: that is the question.
فارسی:
گوینده: اوایل غروب بود. ویلیام شیکسپیر در خانه است.
اون در انتظار ملاقاتی از طرف دوست بازیگرش رابرت هارلی است.
رابرت هارلی: عصر بخیر، آقای شیکسپیر.
ویلیام: خوش آمدی، خوش آمدی رابرت! بیا تو.
دختر: عصر بخیر آقای هارلی.
رابرت: خانم شیکسپیر… ببخشید دیر کردم .من بیرون در حال راندن اسب بودم.
خیلی فوق العاده بود .خیلی سریع، خیلی هیجان انگیز!
ویلیام: آآآه، تعقیب غاز وحشی! مراقب باش وقتی اونجا داری سواری میکنی رابرت، تو که نمیخوای اون چهره خوبتو از بین ببری…
دختر: چرا بهش میگن تعقیب غاز وحشی؟ مسابقه اسب دوانیه! اونها دنبال غازها نیستن!
ویلیام: دختر عزیزم، تعقیب غاز وحشی قطعا یه نوع مسابقه اسب سواری هستش.
سوارکارها باید یک اسب رو دنبال کنند، باهاش هرجا که اون میره برن، همونطور که غازهای وحشی به دنبال رهبر حرکت میکنند وقتی در حال دویدن با هم هستند.
دختر: اووه… من امیدوارم تو هم خیلی خوب اون رو همراهی میکردی، رابرت…!
ویلیام: ممنونم دخترم.
حال برمیگردیم به نمایش: رومئو و ژولیت. رابرت تو نقش Mercutio رو بازی کن، بهترین دوست رومئو.
در این صحنه، نوعی دیگری از تعقیب غاز های وحشی رو داریم.
این دنبال کردن تماما در مورد کلمات و جوک هستش. مرکیوشیو و رومئو دارن با هم رقابت میکنند.هر کدوم دارن سعی میکنند باحال ترین و خنده دار ترین جوک رو بگن.
رابرت: یه رقابتی از هوشمندی، از عقل و سریع فکر کردن!
دختر: مرکیوشیو برنده میشه، نمیشه!؟ اون خوشتیپ و باهوشه!
ویلیام: مرکیوشیو قطعا تیز هوشه، ولی رومئو بهتره خیلی بهتره، و مرکیوشیو اینو میدونه.
بنابراین اون بیخیال دنبال کردن غاز های وحشی میشه حتی قبل از اینکه شروع بشه، میگه: نه، اگر قراره هوش تو تعقیب غاز های وحشی رو به راه بندازه…
رابرت به عنوان مرکیوشیو: اگر قراره جوکهای ما تعقیب غاز های وحشی باشه، من دیگه نیستم، در یکی از جوکهای تو دنبال کردن غاز های وحشی هستش تا پنج تا از جوک های من.
گوینده: ما آنها را در اینجا رها میکنیم. رومئو و ژولیت یک بازی در مورد عشق جوانی است، اما درباره مبارزات زیادی با سلاح و کلمات هم است.
در اینجا، شکسپیر رومئو و مرکوشیو رو با هم در دوئل کلمات قیاس میکند در یک مسابقه اسب دوانی وحشی و خطرناک که بهش میگن، به دنبال غاز وحشی.
در انگلیسی مدرن، به دنبال غاز وحشی در باره اسب ها نیست،
غاز ها موقعیتی رو تعریف میکند که شما به شکل احمقانه ای دنبال چیزی میروید که رسیدن بهش غیر ممکن هستش یا اصلا وجود نداره.
نویسنده آمریکایی Bryant McGill رو در نظر بگیرید که گفته:
کلیپ ۱: مصرف گرایی بی پایان ما رو فرستاده به دنبال غاز وحشی برای یافتن خوشبختی از طریقه مادی گرایی.
کلیپ ۲: ما برای رستوران دو ساعت گشتیم، دنبال کردن غاز وحشی بود معلوم شد سالها پیش تعطیل شده.
رابرت: پس، دنبال کردن غاز وحشی برای مرکیوشیو وجود نخواهد داشت.
دختر: اگر چه تو میتونی من رو دنبال کنی رابرت…
رابرت: اوه عزیز… دنبال کردن، یا دنبال نکردن: این واقعا مسئله نیست.
انگلیسی:
Narrator: It was early in the evening. William Shakespeare is at home.
He’s expecting a visit from his actor friend Robert Harley.
Robert Harley: Good evening, Mr Shakespeare.
Will: Welcome, welcome Robert! Come in.
Daughter: Good evening Mister Harley…
Robert Harley: Miss Shakespeare… I’m sorry I’m late – I was out horse riding.
It was wonderful – so fast, so exciting!
Will: Ahhh, the wild-goose chase! Take care when you race that way young Robert, we don’t want to spoil those good looks of yours…
Daughter: Why is it called a wild-goose chase? It’s a horse race! They’re not chasing geese!
Will: Dear daughter, a wild-goose chase is indeed a kind of horse race.
The riders have to follow one horse, keeping up with him wherever he goes, just as wild geese follow the leader when they fly.
Daughter: Ohhh… I expect you kept up with him very well, Robert…!
Will: Thank you, daughter. Now to the play: Romeo and Juliet. Robert, you are playing Mercutio, Romeo’s best friend.
In this scene, there is a different kind of wild-goose chase.
This chase is all about words and jokes. Mercutio and Romeo are competing with each other: each of them trying to tell the cleverest and funniest jokes.
Robert: A competition of intelligence, of wits and quick thinking!
Daughter: Mercutio will win, won’t he!? He is handsome – and clever!
Will: Mercutio is indeed quick-witted, but Romeo is better – much better, and Mercutio knows it
So he gives up this wild-goose chase before it even starts, saying: Nay, if thy wits run the wild-goose chase…
Robert as Mercutio: Nay, if thy wits run the wild-goose chase, I have done, for thou hast more of the wild goose in one of thy wits than, I am sure, I have in my whole five.
Narrator: We’ll leave them there for now. Romeo and Juliet is a play about young love, but it also has lots of fighting, with both weapons and words.
Here, Shakespeare compares Romeo and Mercutio’s duelling with words to a wild and dangerous horse race, called a wild-goose chase.
In modern English, a wild-goose chase isn’t about horses, or geese: it describes a situation where you foolishly chase after something that is impossible to get – or doesn’t exist at all.
Take US writer Bryant McGill, who said:
Clip 1: Endless consumerism sends us on a wild-goose chase for happiness through materialism.
Clip 2: We looked for the restaurant for hours, but it was a wild-goose chase: turned out that it closed down years ago!
Robert: So, no wild-goose chase for Mercutio.
Daughter: You could chase me, though Robert…
Robert: Oh dear… to chase, or not to chase: that really isn’t a question.