کاربرد و معنی enough در زبان انگلیسی
enough
کافی، به اندازه کافی
I can’t run very far. I’m not fit enough.
نمی توانم زیاد بدوم. به اندازه ی کافی بدنم روی فرم نیست.
I can’t run very far. I don’t have enough energy.
نمی توانم زیاد بدوم. انرژی کافی ندارم.
[su_note note_color=”#046cde” text_color=”#ffffff” radius=”10″]توجه کنید enough بعد از صفت یا قبل از اسم استفاده می شود.[/su_note]
مقایسه کنید:
It’s big enough.
به اندازه ی کافی بزرگ است.
It has enough space.
به اندازه ی کافی جا دارد.
Let’s go. We’ve waited long enough.
بیا برویم. به اندازه ی کافی منتظر ماندیم.
There’s too much furniture in this room. There’s not enough space.
مبلمان و وسایل زیادی داخل این اتاق است. جای کافی اینجا نیست.
This bag isn’t big enough for all my clothes.
این کیف برای تمام لباس هایم به اندازه ی کافی بزرگ نیست.
Does Joe have enough experience to do the job?
جو تجربه ی کافی برای انجام این کار را دارد؟
She’s not old enough to have a driving license.
او به اندازه کافی بزرگ نیست که گواهینامه رانندگی داشته باشد.
مثال ها:
Tall enough for what?
بلند به اندازه کافی برای چه؟
Waitress: OK. Is that enough meat?
گارسون: خیلی خوب. اینقدر گوشت کافی است؟
I don’t drink enough water.
من آب کافی نمینوشم.
too, too much, too many, and enough
زیادی، زیاد (برای اسم های غیر قابل شمارش)، زیاد (برای اسم های قابل شمارش) و به اندازه کافی